شروع تابستان 98 بود که ایده ای هنری به ذهنم خطور کرد که آنچنان سرمایه ای نیاز نداشت و ریسک خیلی کمتری نسبت به یک استارتاپ داشت. ایده ام درست کردن زیورآلات دستبند، پابند و چوکر ست با جوراب و دیگر محصولات بود. سه ماه تابستان را درگیر انتخاب نام و طراحی لوگو بودم و در پاییز و اوایل زمستان با وجود این که اکثر تایمم صرف ورزش میشد، در مابقی تایمم خود را درگیر عکاسی از محصولات کردم. وسواس زیادی در پیش بردن کارها به عمل آوردم که نتیجه اش کند پیش رفتن پروژه ام بود. با وجود این که میدانستم در شروع هر کسب و کاری باید هرچه زودتر استارت زد و سایت و شبکه های اجتماعی را فعال کرد اما فقط دامین و هاست سایت را خریدم و وقتی برای آموزش و طراحی سایت پیدا نکردم. از اسفند ماه کارم را خیلی جدی تر گرفتم و در حد توانم شروع به طراحی محصولات برای ساخت زیور آلات و ساخت نمونه ها کردم.

این را بگویم که در این مدت ابتدا شروع به تیم سازی کردم اما موفقیت آمیز نبود. از این رو در ادامه ی کار از جذب نیرو منصرف شدم و تصمیم گرفتم تا رساندن فروش محصولات به مقدار معقولی دست به این کار نزنم و تنها کارها را پیش ببرم. همینطور پیدا کردن هم بنیان گذار دارای شرایط خوب و با خصوصیات مکمل من سخت بود و همچین شخصی را اطراف خودم نداشتم. چند روز پیش پیج

اینستاگرام را راه اندازی کردم و عکس هایم را آپلود کردم و همان ابتدای کار پیشنهاد همکاری برای فروش عمده دریافت کردم اما به علت دست تنها بودن هنوز قادر به انجام این کار نبودم. لذا پس از فکر کردن به این نتیجه رسیدم که جذب نیرو و تیم سازی را شروع کنم تا فرصت ها از دست نرود. در مورد حقوق دادن هم فعلا به صورت پورسانتی این کار را می کنم تا پس از به فروش خوبی رسیدن محصولات حقوق ثابتی را مشخص کنم.

در مورد قیمت گذاری محصولات، به دلیل عدم داشتن اطلاعات در زمینه ی نحوه ی قیمت گذاری روی کالاهای دست ساز خیلی با خود دست و پنجه نرم کردم. حتی از روی فشار و بررسی نحوه قیمت گذاری تولید کننده های دیگر، قیمتی روی کالاها هم مشخص کردم اما با وجود این که سود خیلی کمتری نسبت به تولید کننده های دیگر در نظر گرفته بودم، باز هم قیمت ها باب میلم نبود و ممکن بود هرکسی توان خرید نداشته باشد. اولویت اصلی من در این کار فروش هرچه بیشتر محصولات و دیده شدن برندم و رضایت مشتری ها و اعضای تیمم هست (و نه رسیدن به هرچه سریع تر سود). برای همین تصمیم دارم تا حد امکان قیمت را به حداقل برسانم و سود شخصی خودم را در حد خیلی خیلی کم آن هم برای سرمایه بیشتر گذاشتن روی خود کسب و کار بکنم و سود مشخصی را فقط برای اعضای تیم بگذارم تا هم مشتری از قیمت پایین کارها راضی باشد و هم اعضای تیم رضایت کافی را داشته باشند. اینگونه بهتر میتوانم برندم را محبوب کنم و تیم قوی ای بسازم. برای درآمد زایی خودم به صورت مستقل از ترید (خرید و فروش) ارز های دیجیتال این کار را انجام می دهم تا بتوانم سود آن را صرف این کار و خودم بکنم.

این تصمیماتی است که در حال حاضر برای کارم گرفته ام. نگران درستی یا نادرستی این تصمیم نیستم. با گوش دادن به تمامی پادکست های سایت

سوخت جت دید خیلی بازتری نسبت به این مسائل پیدا کردم. استیو جابز هم هنگام تصمیم گیری های مهم مثل طراحی گوشی با داشتن فقط یک دکمه و یا طراحی لپتاب با ضخامت خیلی کم که هیچکدام در آن زمان رایج نبودند و با مخالفت هایی رو به رو شدند، فقط به ندای درونی خودش گوش کرد و تصمیمی در آن لحظه گرفت و به موفقیت های زیادی رسید. من هم به ندای درون خود گوش می کنم و عمیقا رضایت دیگران را اولویت قرار داده و کار را جلو می برم. در مورد سرمایه گذار هم تا کنون مادرم کمی کمکم کرده است و تصمیم دارم با او صحبت کرده و از جدی بودن این کسب و کار بگویم تا ببینم من را تا چه حد می تواند کمک کند اما اگر رضایت ندهد اصلا اهمیتی ندارد و من واقعا از هیچ شخصی توقعی ندارم و تلاش می کنم خودم سرمایه های لازم را از راه بورس ارز های دیجیتال بدست بیاورم و وارد این کسب و کار بکنم. هر چه سختی کار بیشتر باشد احتمال به موفقیت رسیدن من بیشتر می شود.


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین جستجو ها