این که به طور کلی دنسر باشم یا نباشم سوال من نیست. چون قطعا می خواهم یک دنسر باشم و چند سالی رقبت زیادی برای آن داشتم. از تابستان 96 تا پاییز همان سال هیپ هاپ کار کردم اما متاسفانه هنگام تمرین مینیسک پایم شدید آسیب دید و به مدت یکسال از انجام فعالیت ورزشی نا توان شدم. سال بعد پاییز 97 دوره ی انعطاف بدنی را رفتم و پاییز سال 98 دوباره تمارین رقص را از سر گرفتم و کلاس های هیپ هاپ، بریک دنس، شافل و کانتمپوریری (رقص معاصر) را شرکت کردم. توضیحات بیشتر در مورد رقص و ورزش  را در

این پست نوشته ام. با توجه به توضیحات گذشته ذکر کرده بودم که چه طور طی این چند ماه اخیر علاقه ام به ورزش چقدر تشدید پیدا کرده است. از آنجایی که ورزش های قدرتی فیتنسم را که از تابستان 96 شروع کرده بودم همیشه نامنظم بود، (به طوری که همان ابتدای شروع به علت آسیب پا تا تابستان سال 97 ورزشی نکردم.) آنقدر نتوانسته بودم با آن ارتباط برقرار کنم. ولی از تابستان 98 ورزش هایم جدی و به طور منظم انجام میشد و عملکرد فوق العاده عالی ای که در این چند ماه بدست آوردم را نتوانسته بودم طی آن دو سال اخیر بدست بیاورم.

این چند روز ماه جدید اسفند که هر روز مدیتیشن انجام می دهم و با ذهن بازتر به اعمالم فکر می کنم، این احساس به من دست داده است که عطش و علاقه ی شدید من به ورزش طی این مدت سبب کور شدنم شده بوده است، به این علت که تمام پول هایم را بی چون و چرا صرف کلاس های ورزشی ام می کردم و حتی متوجه نبودم که این حجم از زمان و پول گذاشتن برای ورزش و نرسیدن به کار های دیگرم ممکن است من را به کسب درآمد نرساند. اهدافم برای پول سازی و دیگر اهداف مثل کسب دانش را به کل از یاد برده بودم و تمام ذهنم رویایی فقط در آینده ای ورزشی می پروراند. دنسری خوب و ورزشکار حرفه ای که تمام ورزش های مورد علاقه اش را در آینده ای نزدیک آغاز می کند و از این راه زندگی اش را می گذراند.

اما آیا رویای حقیقی من این است؟ آیا می دانم واقعا چه می خواهم؟ این را بگویم هرچند دقیق ندانم چه حرفه و آینده ی دقیقی برای خود می خواهم، اما این را خوب می دانم که با داشتن هر حرفه ی تخصصی  ای می خواهم به ثروت عظیم دست پیدا کنم! این چند روز 2 ساعت از شروع روزم را صرف ورزش شامل تمرین انعطاف و رقص می کردم. دیروز وقتی داشتم فیلم های رقصم را که با آهنگ آرش "مری جین" تمرین می کردم می دیدم با وجود این که از کروگرافی ای که برای این آهنگ طراحی کرده بودم شدیدا لذت می بردم و این باور را دارم که استعداد خوبی در زمینه ی کروگرافی کردن دارم، اما آن حسی که باید به عنوان یک رقصنده بتوانم به بیننده منتقل کنم را هنوز نتوانسته ام انتقال دهم. با خود اندیشیدم که چرا من این همه وقت و هزینه برای تمرین کردن و کلاس رفتن بدهم وقتی می توانم آن وقت و هزینه را اکنون صرف کار و سرمایه گذرای کنم و پس از مدتی که کسب و کارم برایم کار می کرد با خیال آسوده از درآمد داشتنم وقتم را صرف تمرین کردن برای رقص نگذارم؟ می دانم که سن در انجام تمارینی مثل فیتنس و انعطاف تاثیر زیادی دارد و تمرین پیوسته ی هرچه زودتر آن ها نتیجه ی بهتری می دهد. درست است که ممکن است بگویید رقص هم به این المان ها وابسته است اما من می گویم خیلی خیلی کمتر وابسته است. چرا که در آینده میتوان با پول، کلاس های خصوصی با بهترین مربیان را برداشت و حتی ساعت بیشتری در طول روز را صرف زمان گذاشتن روی تمرین رقص کرد اما نمی توان بعد ها به صورت فشرده روزی چند ساعت در باشگاه ورزش کرد! و انعطاف بدنی هم وابستگی زیادی به سن و سال آدمی دارد. پس می گویم که چه طور است به جای وقت گذاشتن 2 ساعت در ابتدای روز، آن را به 1 ساعت و حتی نیم ساعت کاهش دهم و آن را اختصاصی روی انعطاف بگذارم و اگر کلاس هیپ هاپ را حذف کنم فقط دو کلاس اسکواش و کراسفیت می ماند که به صورت یک در میان بروم. این ها فقط افکار و پیشنهادات ذهن من هستند که ممکن است فردا تغییر کنند و دوباره مرا به سمت رقص سوق بدهند!

طی این چند ماه اخیر من رقص را اولویت اصلی ام قرار داده بودم! آیا اینگونه پشت کردن به اولویت اصلی ام و  قرار دادنش در آخر صف ظالمانه است؟ وقتی تفریح و خوش گذرانی هایم را به طور موقت از زندگی ام حذف کرده ام و برای داشتن آن ها صبر می کنم، آیا صبر کردن برای دنسر شدن هم ارزش آن را ندارد؟


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها